تجربه ی دردناک

ساخت وبلاگ
فقط نمیدونم از کجا بگم 

حالم عجیب غریبه مخصوصا وقتی تنها میشم فکر و خیال میاد سراغم .... استرس کنکور دارم ... دلم برای بابام تنگ شده .... استرس کنکور دارم .... خوشحالم که آدمایی مثل دال توی زندگیم نیستن که حالمو بدتر کنن .. خوشحالم آدمی توی زندگیم نیست که بخاطرش عصبی و ناراحت شم .... اما میترسم ... از خودم بیشتر از هر کسی میترسم ... میترسم ... از همه میترسم ... 

دلم میخواست یه آدم دیگه بودم 

با فاطمه حرف زدم حرف زدم حرف زدم .... 

دلم میخواد بمیرم 

تجربه ی دردناک...
ما را در سایت تجربه ی دردناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : man-to-hastam بازدید : 183 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 22:12

امروز یه تجربه ی دردناک داشتم خیلی خیلی دردناک  خب من اصولا عادت ندارم کسی بهم بگه توی کارت کم گذاشتی تقریبا 99 درصد اوقات من بهترین و خفن ترین کارهارو اراعه دادم  اما بخاطر یه بی توجهی خودم و بی توجه تجربه ی دردناک...
ما را در سایت تجربه ی دردناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : man-to-hastam بازدید : 194 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 22:12

ازون دست شبهاييه كه فكرم مشغوله و خوابم نميبره

دارم يكي از اعجاب آميز ترين آهنگاي جهان رو گوش ميدم. 

Just remember darling all tge while 

you belong to me 

تجربه ی دردناک...
ما را در سایت تجربه ی دردناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : man-to-hastam بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت: 21:06

برای تو مینویسم اینبار  یادت هست آنروز که باهم پرواز میکردیم و از درون ابر ها  که میگذشتیم به تو قولی دادم ؟ آن قول دیروز انجام شد .  موهایم را شانه میزنم ... میدانی سالهاست دست به قیچی نبرده ام و کوت تجربه ی دردناک...
ما را در سایت تجربه ی دردناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : man-to-hastam بازدید : 163 تاريخ : دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت: 21:06

تو چته ؟  چرا اینقدر اینقدرررررررررر کور شدی ؟  نمیبینی ؟؟؟؟؟ نمیشنوی؟  اصلا کجایی حواست کجاست؟  بقول سعید - که قبل از هر حرفی که میخواد بزنه یه خدا میگه - خدا بهت یه تلنگر زد تا تو به خودت بیای  بعد تجربه ی دردناک...
ما را در سایت تجربه ی دردناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : man-to-hastam بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت: 21:06

دیشب توی خوابم بودی

منو میبوسیدی و در آغوش میگرفتی ... کنارم راه میرفتی ..... لبخند میزدی ..... بهت خواهش کردم الماست کردم منو به خودت وابسته نکنی ..... گفتی از حالا به بعد ما مال همیم ترسیدم ..... ازت دور شدم ....... تو دور شدی .... محو شدی ....... برف شروع به باریدن کرد ....... دستامو گرفتی ..... من تقلا کردم ..... تو مردی تو مردی تو مردی ........

تجربه ی دردناک...
ما را در سایت تجربه ی دردناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : man-to-hastam بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت: 21:06

زندگی به شکل عجیبی، عجیب و پیچیده اس!  سلام دایی مونتی عزیز  امیدوارم حالت خوب باشد. کم و بیش از حالت خبر دارم . مثلا میدانم آخریم بار کدام طرف جنگ آتش بر سر مردمان ریخت و کدام مظلوم زیر جور آتش جزغال تجربه ی دردناک...
ما را در سایت تجربه ی دردناک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : man-to-hastam بازدید : 170 تاريخ : دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت: 21:06